جین تو فکر خودش بود ک ی دفه ی دستیو رو شونش احساس کرد و با تعجب برگشت و سریع اون شخص جینو خیلی محکم بغلش کرد جین ی لحظه سر جاش میخ کوب شده بود و تعجب کرده بود ولی بعد از چند ثانیه اون شخصو با دستاش همراهی کرد و جین گفت:ووووووووووووییی من چ قد دلم برات تنگیده بود اون شخص:منم...کجا بودی تو؟؟؟خبری ازت نیستا...خوب بدون ما حال میکنی و جین اونو از بغلش اورد بیرون و گفت:برو بابا...چ قد تو بزرگ شدی اون شخص:ن میخواستی برات همون جسیکای 14ساله بمونم اوپا؟؟؟جین:هرچی باشی برام همون دختر 14 ساله ی فسقلی هستی
جیسکا با تعجب گفت:چیییییی؟؟؟؟؟فسقلی؟؟؟جین:اره نیستی مگه؟؟!جسیکا:من فسقلیم؟؟؟؟جین:نیستی؟جسیکا:نچ نچ نچ...خاک تو مخت...50 سالت شد ولی ادم نشدی جین:همینی ک هست...بچه پروووو جسیکا:یااااااااااااااا من بزرگ شدما جین:فک کنم جسیکا اصن من کوچولو تو ادم گنده...والا (روشو برگندوند و خواست بره ک جین دستشو گرف و روی جسیکارو برگردوند ب طرف خودش و گفت:این بازم قهر کرد عجبا ی روز نشده من اینو ببینمش این خانوم قهر نکنه جسیکا:آخه خیلی منو میبینی جین:بچه خوب وقت ندارم دیگه جسیکا با تمام پرویی ب جین گفت:بچه خودتو (و برگشت و رفت)جین:ای خدا چرا این بشرو این طوری افریدیش؟؟؟(و پشت سر جسیکا رفت البته یکم سریع رفت تا ب جسیکا برسه)جسیکا هی داشت ب جین بدگویی میکرد و جینم وقتی اینارو میشنید میخندید جسیکا ک فهمیده بود جین داره دنبالش میاد یکم سرعتشو بیش تر کرد و جینم سرعت کمی بیش تر شد و جیسکا خیلی سریع واستاد و برگشدو گفت:چیه؟؟؟؟چرا میایی دنبالم جین:کی خواست بیاد دنبال تو؟؟؟من از اون راه میرم(تو راه ی دو راهی بود و بین جینو جسیکا حدود دو قدم فاصله بود)جسیکا ی لحظه احساس ضایع شدن بهش دس داد و خجالت کشید و برگشت و خواست ب راهش ادامه بده ک جین سریع جسیکارو از پشت بغلش کرد جسیکا:یاااااااااا ولم کن حوصلتو ندارم جین:ولی من دارم جسیکا:ی کاری نکن بزنمت(جین جسیکارو از بغل اورد بیرون و جلوی پای جسیکا نشست و گفت:بیا بزن جسیکا:دیوونه ای بخدا جین:اخه خواهری واس چی قهر کردی؟جسیکا:من قهر نکردم جین:پس چرا بدون این ک چیزی بگی رفتی؟جسیکا:واااااااااایی جین چ قد گیر میدی جین پاشد و گونه ی جسیکارو بوس کرد جسیکا:ایییییییییییییییییییییییییییییش نکن خودت میدونی خوشم نمیادا جین:اوه ببخشید اصلا حواسم نبود جسیکا:بعله دیگه وقتی ب اندازه ی 5 سال نبینمت همین میشه دیگه جین:ببخشید خوب از این ب بعد سعیمو میکنم بیش تر بیام!!!سالی ی بار خوبه؟؟!!جسیکا با با داد گفت:یاااااااااااااااااا خیلی بدی جین:اه بی جنبه...!!!وایی باید برم پیش ملکه جسیکا:مگه نرفتی؟؟؟!!جین:شما گذاشتی؟جسیکا:من ک اومدم تو واستاده بودی اونجا ک من چی کار کنم؟؟؟؟جین:الان میزاری برم؟؟؟جسیکا:بفرما...مگه جلوتو گرفتم؟؟؟جین:پ بای جسیکا:خونه منتظرم جین:باش جسیکا:بابایی
خوب بود؟؟؟