❤bangtangirls.kpopstory❤

K-pop Story

❤bangtangirls.kpopstory❤

K-pop Story

❤bangtangirls.kpopstory❤

سلام.اسمم زینبه و عاشق گروه(bts)هستم و این وب رو هم برای همین گروه زدم.این جا مطالب های مثل:اخبار،بمب،برنامه وی،داستان....از همین گروه گذاشته میشه و ممنونم ک دنبالم میکنید
.....:(امید وارم تا وقتی ک تو وبم هستید بهتون خوش بگذره):.....

نویسندگان



جین تو فکر خودش بود ک ی دفه ی دستیو رو شونش احساس کرد و با تعجب برگشت و سریع اون شخص جینو خیلی محکم بغلش کرد جین ی لحظه سر جاش میخ کوب شده بود و تعجب کرده بود ولی بعد از چند ثانیه  اون شخصو با دستاش همراهی کرد و جین گفت:ووووووووووووییی  من چ قد دلم برات تنگیده بود اون شخص:منم...کجا بودی تو؟؟؟خبری ازت نیستا...خوب بدون ما حال میکنی و جین اونو از بغلش اورد بیرون و گفت:برو بابا...چ قد تو بزرگ شدی  اون شخص:ن میخواستی برات همون جسیکای 14ساله بمونم اوپا؟؟؟جین:هرچی باشی برام همون دختر 14 ساله ی فسقلی هستی

جیسکا با تعجب گفت:چیییییی؟؟؟؟؟فسقلی؟؟؟جین:اره نیستی مگه؟؟!جسیکا:من فسقلیم؟؟؟؟جین:نیستی؟جسیکا:نچ نچ نچ...خاک تو مخت...50 سالت شد ولی ادم نشدی جین:همینی ک هست...بچه پروووو جسیکا:یااااااااااااااا من بزرگ شدما جین:فک کنم جسیکا اصن من کوچولو تو ادم گنده...والا (روشو برگندوند و خواست بره ک جین دستشو گرف و روی جسیکارو برگردوند ب طرف خودش و گفت:این بازم قهر کرد عجبا ی روز نشده من اینو ببینمش این خانوم قهر نکنه جسیکا:آخه خیلی منو میبینی جین:بچه خوب وقت ندارم دیگه جسیکا با تمام پرویی ب جین گفت:بچه خودتو (و برگشت و رفت)جین:ای خدا چرا این بشرو این طوری افریدیش؟؟؟(و پشت سر جسیکا رفت البته یکم سریع رفت تا ب جسیکا برسه)جسیکا  هی داشت  ب جین بدگویی میکرد و جینم وقتی اینارو میشنید میخندید جسیکا ک فهمیده بود جین داره دنبالش میاد یکم سرعتشو بیش تر کرد و جینم سرعت کمی بیش تر شد و جیسکا خیلی سریع واستاد و برگشدو گفت:چیه؟؟؟؟چرا میایی دنبالم جین:کی خواست بیاد دنبال تو؟؟؟من از اون راه میرم(تو راه ی دو راهی بود و بین جینو جسیکا حدود دو قدم فاصله بود)جسیکا ی لحظه احساس ضایع شدن بهش دس داد و خجالت کشید و برگشت و خواست ب راهش ادامه بده ک جین سریع جسیکارو از پشت بغلش کرد جسیکا:یاااااااااا ولم کن حوصلتو ندارم جین:ولی من دارم جسیکا:ی کاری نکن بزنمت(جین جسیکارو از بغل اورد بیرون و جلوی پای جسیکا نشست و گفت:بیا بزن جسیکا:دیوونه ای بخدا جین:اخه خواهری واس چی قهر کردی؟جسیکا:من قهر نکردم جین:پس چرا بدون این ک چیزی بگی رفتی؟جسیکا:واااااااااایی جین چ قد گیر میدی جین پاشد و گونه ی جسیکارو بوس کرد جسیکا:ایییییییییییییییییییییییییییییش نکن خودت میدونی خوشم نمیادا جین:اوه ببخشید اصلا حواسم نبود جسیکا:بعله دیگه وقتی ب اندازه ی 5 سال نبینمت همین میشه دیگه جین:ببخشید خوب از این ب بعد سعیمو میکنم بیش تر بیام!!!سالی ی بار خوبه؟؟!!جسیکا با با داد گفت:یاااااااااااااااااا خیلی بدی جین:اه بی جنبه...!!!وایی باید برم پیش ملکه جسیکا:مگه نرفتی؟؟؟!!جین:شما گذاشتی؟جسیکا:من ک اومدم تو واستاده بودی اونجا ک من چی کار کنم؟؟؟؟جین:الان میزاری برم؟؟؟جسیکا:بفرما...مگه جلوتو گرفتم؟؟؟جین:پ بای جسیکا:خونه منتظرم جین:باش جسیکا:بابایی




خوب بود؟؟؟

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی