❤bangtangirls.kpopstory❤

K-pop Story

❤bangtangirls.kpopstory❤

K-pop Story

❤bangtangirls.kpopstory❤

سلام.اسمم زینبه و عاشق گروه(bts)هستم و این وب رو هم برای همین گروه زدم.این جا مطالب های مثل:اخبار،بمب،برنامه وی،داستان....از همین گروه گذاشته میشه و ممنونم ک دنبالم میکنید
.....:(امید وارم تا وقتی ک تو وبم هستید بهتون خوش بگذره):.....

نویسندگان



کوکی اشکاشو پاک کردو اروم رو صندلیش تکیه داد

وی:وای چرا نمیان بیرون؟؟؟
نام جون:صبر داشته باش
وی:الان مسخره کردی؟
نام جون:شاید خخ
وی:بیشور
نام جون:وی...حوصله ی کل کل ندارم 
وی:مگه من گفتم کل کل کن؟؟؟خودت مسخره کردی
جی هوپ:بخدا میزنم لهتون میکنما...اه...لال شید دیگه
وی:خوب بابا...اه
جی هوپ:رض
وی:کوفت
جی هوپ:در بیدرمان...پسره ی کلنگ
وی:زهرمار...پسره ی بیل خخ
جی هوپ خواس ادامه بده ک جین گفت:اهههههه...ساکت شید دیگه
جی هوپ:من ساکت شدم
وی:تو و ساکت بودن؟
جی هوپ:اره چیه مگه؟
وی:والا از من تو بیش تر حرف میزنی درروز  خخخ
جی هوپ:من دلم بخواد ساکت شم ساکت میمونم ب هیچ کسم ربطی نداره مخصوصا تو
نام جون بلند شد و گفت من میرم ی چیزی بخرم گشنم شده شما چیزی میخوری؟
وی:من ک نمیخورم
شوگا:منم نمیخوام میرم دستشویی
جین:چیزی بگیر دیگه...شوگا واستا منم بیام و از روصندلی بلند شدو ب طرف شوگا رفت
نام جون:کوکی...تو چیزی نمیخوایی؟
کوکی از تو فکر درومدو گفت:ها...من فقط اب میخوام
نام جون:باش
جی هوپ:واستا منم میام 
نام جون:کجا میایی؟میرم میگیرم میام دیگه
جی هوپ:خفه شدم اینجا میخوام بیام بیرون یکم هوا بخورم
نام جون:باش پس بریم 
جی هوپ دستشو رو شونه ی کوکی زدو رفت
کوکی ی لحظه با تعجب ویو نگاه کرد و بهش خیره شد
وی ک متوجه ی دیدن کوکی شده بود برگشتو ب کوکی نگاه کرد و کوکی خیلی سریع دیدشو دزدین و زمین خیره شد
وی:چته؟؟؟
کوکی:هیچ...
وی و کوکی ب اندازه ی 3تا صندلی فاصله داشتن وی از رو صندلیش بلند شدو رفت بغل کوکی نشست کوکی با تعجب نگاش کردو گفت:الآن اونجا با اینجا چ فرقی داشت؟
وی:اونجا از داداشم دور تر بودم ولی ینجا بهش نزدیک ترم
کوکی:اوکی
وی:چته؟چرا این قد تو فکری؟
کوکی:چیزی نیس
وی:ب من نمیگی بعد میری ب جی هوپ میگی؟واقعا ک
کوکی با تعجب گفت:تو از کجا فهمیدی؟
وی:هه...دست کم گرفتیاااااا
و تو همون لحظه در اتاق باز شد و کوکی و وی از جاشون بلند شدن
پرستار از اتاق اومد بیرون و بلند گفت:خوانواده ی آقای پارک جیمین کیه؟
وی بلند داد زدو گفت:منم...ماییم
پرستار میتونید برید تو...ولی بهش بگید زیاد حرف نزنه
وی:واقعا؟باش مواظبیم
وسریع رفتن تو اتاق و دیدن جیمین رو تخت دراز کشیده
وی:ینی بیهوشه؟
کوکی:نمیدونم
و رفتن جلو تر دیدن ک سرشو بستن و تعجب کردن
کوکی:وای...چرا سرشو بستن؟
وی:فک کنم ب خاطر همین بود ک گفتن فراموشی میگیره
کوکی:راست میگیا . هردو تاشون رو مبل نشستنو ب جیمین نیگا کردن
شوگا داشت میومد ک دید پسرا نیستن دورو اطرافشو نگاه کرد بازم کسی نبود و دید ک در اتاق جیمین بازه باتعجب رفت تو و دید ک ویو کوکی رومبل نشستن
شوگا:اینجایین؟جیمین بیهوشه؟
وی:اره 
شوگا:عههههه...پ جین کو
وی:مگه با تو نیومد دستشویی؟
شوگا:اون زود تر از من اومد گفت میاد پی شما
وی:نه کس ینیومد...میاد دیگه خودش
شوگا:نمیدونم . رو صندلیه تک نفره ک روب روی جیمین بود نشست
پسرا ینی نام جونو جی هوپ هم اومدن و دیدن ک وی و کوکی نیستن
نام جون:عههههه اینا کجا رفتن
جی هوپ:در اتاق جیمین بازه...شاید اونجان
نام جون:بریم تو
جی هوپ:بریم
داخل اتاق شدنو دیدن ک شوگا و وی و کوکی نشستن
نام جون:بیهوشه؟
کوکی:اره
نام جون کیسه ای رو ک توش خوراکی ها بودنو رو میز گذاشتو گفت:کسی چیزی میخوره؟
همه گفتن اره 
نام جون:وی چیزی نمیخوردی خخخ
وی:ی دفه ای گشنم شد
نام جون ب همه ی کیکو اب میوه داد
و جی هوپ کیکشو گرفت و رو مبل ولو شد ک ی دفعه........

نظرات  (۱)

سلام عزیزم باتبادل موافقی؟
اگه موافقی خبرم کن
پاسخ:
سلام اره حتما...لینکی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی