مکان:در ماشین
جین:بیرون چی میگفتید ب ارمی هااااااا؟
وی اصلا حواسش ب جین نبود و جوابی نداد جی هوپم ب فکر جسیکا بود و جین هیچ جوابی نشنید
جین:یااااااااا با شما دارم حرف میزنما
دوباره چیزی نشنید
شوگا:تو باغ خودشونن بیخیلشون و ب پنجره ی ماشین تکیه داد و خوابش برد
جین:ینی چی؟؟؟پ وی چ طور داره راننده گی میکنه؟؟؟
جین باصدای خیلی بلند گفت:یااااااااا کجایین شما؟؟؟
وی ی لحظه ترسیدو با صدای بلند و خیلی جدیگفت:چتههههه روانیه خر نمیبینی دارم رانندگی میکنم؟؟؟نمیگی ی وقت حواسم پرت میشه؟؟؟بعد تصادف میکنیم؟؟؟اههههه
جین:خخخخ آخه خیلی هم حواست بود
وی:نه...حواس تو بود
جین:اگه حواست بود دو ساعت داشتم صدات میکردم جوابمو میدادی
وی:عهههههههههه صدام کردی؟؟؟توهم میزنیا....دیوونه...کی صدام کردی؟؟؟
جین:میخوایی باور کن...نمیخوایی نکن...هزار بار صدات کردم...
وی:برو بابا
جین:گمشو بابا اصلا نمیشه باتو حرف زد
وی:مسخره
جین:خودتی
وی:جییییییی هوپ
در جواب هیچی نشنید
جین:تو هم این طوری بودیا هر چ قد صدات میکردم جواب نمیدادی
وی:وااااا...ولش کن
شوگا از خواب پاشدو گفت:اه چ قد حرف میزنید...نمیزارید ادم بخوابه
وی:اه...تو چ قد میخوابی...نمیزاره ادم حرف بزنه
شوگا:الان بامزه گیتو نشون دادی؟؟؟کی میرسیم؟؟
وی:شاید...الان دیگه میرسیم
شوگا:این چشه؟؟؟
وی:کی؟؟؟
شوگا با صدای خیلی خیلی بلند گفت:جییییی هوپ
جی هوپ با ترس از فکر بیرون اومدو گفت:بعله...چیه...چتونهههههههههه؟؟؟اه!!!ترسیدم
وی:وااااااااا...خود درگیری داریا
جی هوپ:خوب چرا شوگا اون طوری صدا کرد؟
وی:چون آقا تشریفشون تو خیال بود
جی هوپ:مسخره
شوگا:آقای خود درگیر ب ی فک میکردی؟؟؟
جی هوپ:ب تو چ؟؟؟
شوگا:هیچ و دوتا شونه هاشو برای ی ثانیه بالا برد و دوباره اورد پایین
جی هوپ:پ چرا میپرسی؟
شوگا:چون ک هزار بار جنابالیو صدا زدیم ولی جواب ندادی
جی هوپ:خوب دوس نداشتم جوابتو بدم
شوگا:هه...من ک صدات نکردم وی و جین صدات کردن
جی هوپ:تو منو با صدای خیلی شکرت صدام زدی
شوگا:الان مسخره کردی؟
جی هوپ:شاید
شوگا:جی هوپ ی کاری نکن بیام بزنمااااا
وی ک دید کار داره ب دعوا میکشه گفت:یاااااااااا بس کنید دیگه...ی روز دیگه دعوا کنید
جی هوپ:مگه ما داریم دعوا میکنیم؟
وی:برو بابا ...رسیدیم...زود پیاده شید
همگی از ماشین پیاده شدن ولی وی نیومد پایین
جی هوپ سرشو جلوی پنجره برد و گفت:چرا نمیایی؟
وی:ماشینو وسط راه بزارم
جی هوپ:باش...زود بیا
وی:مگه میخوام چی کار کنم؟؟؟میرم ماشینو میزارم میام دیگه
جی هوپ:خوب بابا...اه
جی هوپ سرشو آورد بالا و وی رفت
جین:بریم دیگه
جی هوپ:برو دیگه...کی جلوتو گرفته؟؟؟
جین:هه هه هه...بامزه و ی چشم قره ب جی هوپ رفت وب راهش ادامه داد
جی هوپ:من میدونم باتو چی کار کنم
جین بدون اینکه ب حرف جی هوپ توجه کنه ب راهش ادامه داد
رفتن داخل بیمارستان همه جارو گشتن و آخر نام جون و کوکیو پیدا کردن و خیلی سریع رسیدن پیششون
کوکی:چ قد دیر اومدی؟؟؟؟!!!!
جین:ترافیک بود
جی هوپ:هه ترافیکه واقعا سنگین بود
جین:اینارو ول کن...چی شده؟؟؟
کوکی:جیمین تصادف کرده...
شوگا و جی هوپو جین با صدای خیلی بلند گفتن:چییییییی؟؟؟تصادف؟؟؟
کوکی:آره دیگه...تصادف کرده
جین:چ جوری؟با چی؟
کوکی:ماشین دیگه...سوال داره؟
جین:خوب الان کجاس؟
نام جون:اتاق عمل...
جین:تازه بردنش؟
نام جون:ی نیم ساعتی میشه
جین سرشو ب علامت باشه تکون دادو رو صندلیه کنار کوکی نشست و شوگا و جی هوپم کنارش
بینشون سکوت بود و هیچ کسی حرفی نمزد
ک یهو دکتر از اتاق عمل اومد بیرون نام جون ک دید دکتر اومده بیرون خیلی سریع از رو صندلی بلند شد و ب طرف دکتر رفت
نام جون:چی شد؟حالش خوبه؟
دکتر:نگران نباشید خداروشکر خطر از سرش رف شد ولی...
نام جون با تعجب گفت:ولی چی؟
دکتر:ب سرش ضربه ی محکمی خورده...شاید برای همیشه یا برای ی مدتی فرموشی بگیره
وقتی دکتر اینو گفت همه تعجب کردن و نام جون با اعصبانیت گفت:ینی چی فراموشی بگیره؟
دکتر:گفتم ک...
نام جون یقه ی دکترو گرفتو گفت:شما چ جور دکتری هستین ک نمیتونین خوبش کنید؟هان؟
و جینو جی هوپ اومدن دست نام جونو گرفتن و ی قدم بردنش عقب تر
نام جون:چی کار میکنی؟ینی چی؟
جی هوپ سرشو روب نام جون کردو گفت:عهههههه چی کار میکنی؟(و سرشو رو ب دکتر کرد)اقای دکتر واقعا ببخشید ی کم اعصبانی شده
دکتر:چیزی نیس و ب راهش ادامه داد
بعد از چن دقیقه در اتاق عمل باز شد و جیمین ک رو تخت دراز کشیده بودو آوردنش بیرون وقتی بچها دیدن دارن جیمینو میارن بیرون دوییدن ب طرفش و دیدن بیهوشه و بردنش تو اتاقش
پرستار جلوی در ایستادو جلوی بچه ها رو گرفتو گفت:شما الان نمیتونید داخل شید
نام جون ینی چی؟
پرستار:الان نمیتونم راتون بدم چون دکتر داخله
نام جون:پس ما کی میتونیم بریم؟
پرستار صداشو نسبتا بالا بردو گفت:من نمیدونم آقا شما هرموقع ک دلتون میخواد بیایید پیش ایشون ولی الان نمیتونید برید
جی هوپ:یاااا...بسه خانم شما میتونید ب کارتون برسید
وقتی جی هوپ این حرفو زد پرستار برگشت و در اتاقو بست
جی هوپ:چته تو؟؟؟چی کار میکنی؟؟؟
نام جون:نمیدونم دیگه تعادلم دست خودم نیس
جی هوپ:سعی کن دست خودت باشه و گرنه کار دست خودت میدیا
نام جون برگشتو رفت رو صندلیه روب روی در نشست...
ک ی دفه وی اومد
و وقتی ک میدویید پاهاش محکم رو زمین میخورد و این صدا توجهه همرو ب خودش جلب میکرد
شوگا:چته؟؟؟چرا این قد تن تن میایی؟
وی:کجایید دوساعت دارم دونبالتون میگردم؟
نام جون:همین جا
کوکی با زیر چشمی ویو نیگا کردو گفت:کجا بودی؟
وی بدون این ک ب کوکی نگا کنه گفت:رفتم ماشینو بزارم
و بغل شوگا نشست...
وی:چی شد جیمین؟
جی هوپ:چ عجب تو یادت موند جیمین مرضه خخخ
وی:مرض بگیری...بگید ببینم
نام جون همه ی قضیه رو براش توضیح داد و وی گفت:ینی فراموشی میگیره؟
نام جون:شاید...بدبختانه
وی:ولی ب نفع یکی میشه!!!
همه تعجب کردنو ب وی نگا کردن
جی هوپ تو دلش گفت:چی کار میخواد بکنه؟نکنه بگه؟وای خدا(و قلبش با صدای خیلی زیاد میزد
وی:خخ همین جوری گفتما...اه...شما هم شوخی حالی تون نمیشه؟
نام جون:اون چ حرفیه؟آخه؟ پسره ی دیوونه
وی:خخ...گفتم حالو احوالتون عوض شه...
جی هوپ ی اوف بلندی کشید و ی صندلی تکیه داد
شوگا:چی شد؟
جی هوپ:ها...هیچ
و ی لحظه همشون ساکت شدن و نام جون این سکوتو شکوند و گفت:چرا نمیان بیرون آخه...اه
وی:صبر داشته باش دیگه...
نام جون:دیگه چ قد؟
وی:زیاد
نام جون:کوکو...چرا ساکتی؟
کوکی از فکرش درومدو گفت:ها...با من بودی؟
نام جون:کجایی؟تو فکر بودی؟
کوکی:هیچ
وی:ولش کن دیگه بزار تو افکار خودش باشه
جی هوپ:یا...بیچاررو اذیتش نکنید
کوکی از تو درونش داشت آتیش میگرفت و تو دلش گفت:آخه چرا من عاشق اون شدم؟؟؟مگه اون چی داشت؟خدایا ی کاری کن دیگه فراموشش کنمو اشک از چشماش ریخت
جی هوپ اشکاشو دیدو اروم تو گوش کوکی گفت:یا...پسر چی کار میکنی؟داری بخاطر اون گریه میکنی؟
کوکی:تو از کجا میدونی؟
جی هوپ:مث این ک من راز دارشما
کوکی:من چی کار کنم؟خیلی دوسش دارم نمیتونم فراموشش کنم
جی هوپ:الان همه شک میکنن بزار رفتیم خونه حرف میزنیم...باشه؟حالا اشکاتو پاکش کن
کوکی اشکاشو پاک کردو اروم رو صندلیش تکیه داد