❤bangtangirls.kpopstory❤

K-pop Story

❤bangtangirls.kpopstory❤

K-pop Story

❤bangtangirls.kpopstory❤

سلام.اسمم زینبه و عاشق گروه(bts)هستم و این وب رو هم برای همین گروه زدم.این جا مطالب های مثل:اخبار،بمب،برنامه وی،داستان....از همین گروه گذاشته میشه و ممنونم ک دنبالم میکنید
.....:(امید وارم تا وقتی ک تو وبم هستید بهتون خوش بگذره):.....

نویسندگان


وی:یااااااااا تو حق نداری سر من داد بزنیا بعد تلفونو قطع کرد

جی هوپ:چی شده؟؟؟
وی:پسره ی خر الاغ بدو آماده شو باید بریم بیمارستان
جی هوپ:چییییی؟بیمارستان؟
وی:اره
جی هوپ:چرا:
وی با صدای خیلی بلند گفت:چ میدونم اهههههههههه پاشو بریم
جی هوپ با اعصبانیت گفت:پاشو بیا بزن....والا
وی:یاااااااا صداتو برای من بلند نکنا
جی هوپ:نه بابا...توهم حق نداری صدا برای من بلند کنیا...مثلا ازت بزرگ ترم
وی با صدایی بلند خندیدو گف:درسته بزرگ تری ولی عرضه ی هیچ کاریو نداری
جی هوپ:وی گمشو برو میخوام اماده شم 
وی:اولا با ادب باش...دوما  کجا؟؟؟
جی هوپ با اعصبانیت گفت:مگه کوکی نگف بیایین بیمارستان؟؟؟
وی:خوب بابا منم برم ب اون دوتا بگم 
جی هوپ:وی ب کسی نگیا
وی:چیو؟؟
جی هوپ:واااای خدا چرا این قد اینو خنگ افریدی؟؟؟جیمینو میگم
وی سرشو ب علامت باشه تکون داد و از روی تخت پاشد و درو باز کرد یههو سر جاش میخ کوپ شد و ی دفه ایی و با صدای بلند خندید
جی هوپ با تعجب ب وی نیگا کردو گفت:چی شده وی؟؟؟
وی درو بیش تر باز کرد و دید ک جینو شوگا پشت در فالگوش واستاده بودم
جین و شوگا ترسیدن نمیدونستن باید چی کار کنن
جی هوپ استرس گرفت که نکنه فهمیدن قضیه ی جیمینو
وی هم عین خیالش بود 
جی هوپ:به به آقایون
جین با ترس گفت:داشتیم رد میشدیم ک یهوو صداتونو شنیدیم ک داشتید حرف میزدید ما هم کنجکاو شدیم 
جی هوپ:شما غلط میکنید کنجکاو میشید
وی:یااااااا درست حرف بزنا
جین اعصبانی شدو گفت:نه وی بزار بگه حداقل عصبانیت جسیکارو رو سر من خالی کنه
وقتی جین اینو گفت جی هوپ از رو صندلی پاشد وبا اعصبانیت نزدیک جین شد و خواست یقه ی جینو بگیره ک وی نذاشت و گفت:الان وقت این جور کارا نیست زود پاشین بریم بیمارستان
جی هوپ:یاااا جین تو حق نداری درباره جسیکا این طوری حرف بزنی
جین:هه 
و میخواست ادامه بده ک وی جلوی دهن جینو گرفت و حولش داد تااز اتاق خارج شه جی هوپ رو هم ب طرف اتاق حول داد تا وارد اتاق بشه و خواست درو ببنده ک جی هوپ گفت:یااا داری چی کار میکنی؟
وی:حرف نزن فقط برو اماده شو بریم 
جی هوپ:من حساب تو یکیو میرسم جین
وی با صدای بلند داد زد:جی هووووووووووووووووووووووپ بسه
جی هوپ:وی میزنما
وی تو غلط میکنی و درو بست و با صدای بلند گفت:زود همگی اماده شید بریم بیمارستان
جینو شوگا هم رفتن تو اتاقشون و بعد از چن دقیه اومدن بیرون جی هوپم همین طور و وی هم کلا آماده بود
وی:چ عجب تشریفتونو آوردید
جی هوپ:وی لال شو بریم
وی:خیلی خوب بریم
و از خونه خارج شدن و  سوار ماشین شدن
وی بیخیال داشت رانندگی میکرد وجی هوپم چپ چپ  ب جین نیگا میرد و جین اصلا ب جی هوپ محل نمیذاشتو از پنجره ی ماشین بیرونو نیگا میرد شوگا هم هی زیر چشمی ب جی هوپ نیگا میکرد و هر موقع جی هوپ شوگارو نیگا میرد شوگا زود چشمشو ب بیرون میدوخت
وی ک فهمیده بود جی هوپ داره ب جین نگاه میکنه جی هوپو صدازد
وی:جی هوپ
جی هوپ:هووووووم(و در جوابی ک داد اصلا وی رو نگاه نکردو ب جین با حسرت نگاه میکرد)
وی:وقتی دارم باحات حرف میزنم ب من نگاه کن
جی هوپ بدون اینکه ب وی نگاه کنه گفت:کار داری؟دوس ندارم نگاه کنم مشکلیه؟
وی:اره مشکله ب من نیگاه کن
جی هوپ:تو ک ماشالله با همه مشکل داری
وی:ببینتو خودت چی داری ک ک من باهات مشکل دارم
جی هوپ ب وی نگاه کردو گفت:بنال
وی سریع ماشینو زد کنار و خیلی سریع واستاد و با سرعتی ک داشت جین سرش خورد ب صندلیه جی هوپ
جین:آآآآآآآآآآآآآآآخ وی چته
وی:تو حرف نزن 
جین :ی دفه بگو لال شو دیگه
وی از ماشین پیاده شدو ب طرف جی هوپ رفت و جی هوپو هم از ماشین پیاده کرد
وی:جی هوپ برای من شاخ شدیا
جی هوپ:نه بابا همینی ک هس
وی ی پوز خنده ای زدو گفت:آدمت میکنم
جی هوپ:مثلا میخوایی چ غلتی کنی؟
تو مون لحظه آرمیا این دو نفرو دیدن و بهشون حمله کردن
وی خیلی آروم صورتشو نزدیک جی هوپ کردو گفت:حالا خوبه همه ی رازاتو خودت بهم میگی
جی هوپ:وی ینی بری ب کسی بگی منم میرم رازتو ب همه میگم
وی:هه تو غلط میکنی
جی هوپ یکی از ابرو هاشو برد بالا با با عصبانیت بهش خیره شد و پس از 10 ثانیه با صدای بلند (ی جوری ک همه بشنون)گفت:ارمیا اونایی ک وی رو س دارن متسفانه وی یکیو......
وی جلوی دهن جی هوپو گرفتو اجازه نداد حرفشو بزنه و گفت:داری چ غلطی میکنی؟
جی هوپ:همون کاری رو ک دوس داشتی
وی:مسخره بازی در نیار بیا برو تو ماشین
جی خوپ دو باره با صدای گفت:وی با یکی....
دوباره وی جلوی دهن جی هوپو گرفت و گفت:مریضی؟خر تو بگو منم میگم بعد دستشو از جلوی دهن جی هوپ برداشت و ولش کرد و دوباره گفت:بگو دیگه من آمادم
جی هوپ:آرمیا میخوام ی چیزی بهتون بگم
وی ی لحظه ترسید ک واقعا جی هوپ میخواد لوش بده؟
و جی هوپ ادامه داد:منو وی خیلی دوستون داریم و الانم باید بریم 
و آرمیها با صدای بلند جیغغغغغغغغغغغغ کشیدن
وی خیالش راحت شد و ی آخیش با صدای بلند کشید
و جی هوپ با صدای بلند ب وی گفت:داداش بزن بریم
و با هم سوار ماشین شدن و راه افتادن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی